مقبره حکیم ابوالقاسم فردوسی
منوچهر اكبري
استناد به تنوع نگرش ها در ساحت درون ساخت ادبيات، به خصوص تحليل و بازگفت قاموس هر اثر بايد گفت در ادبيات كلاسيك به خصوص شعر فردوسي، زن دقيقاً با توجه به اصول داستان نويسي و طراحي ذهني فردوسي مطرح و ايفاي نقش مي كند. اگر چه واژه «زن» در آثار سعدي، حافظ، فردوسي، عطار و سنايي اشتراك لفظي دارد، ولي نوع تلقي و حضور و بازتاب جلوه هاي آن بسيار متفاوت است. چنين تفسيري مي شود كه در جهان عرفاني و حوزه نگرش عارفان اصلاً وجود فيزيكي زن واقعيت ندارد، بلكه بيشتر ساخته ذهن و زمان شاعر است، تا از او به عنوان نماد جمال و جلوه جمالي حضرت دوست بهره مند شود و از بستر مكتب و سبك ادبي سمبوليزم جلوه هايي هر چند اندك و محدود از حضرت حق سبحانه و تعالي را در قالب كلمه و كلام بريزد.
زن در شعر فردوسي ايفاي نقش تاريخي دارد، ولي در شعر حافظ انعكاس موجودي است كه خارج از جهان حس ظاهري در سيّاليت ذهني شاعر حضوري تجريدي دارد. هم از اين روست كه بزرگان از عرفا و فقها و حكيمان و عالمان ديني كه از چالش عرفاني بهره مندند، حرمتي خاص به شخصيت هايي چون ليلي و شيرين و عذرا و. . . مي نگرند، اصلاً در مخيله پاك ديده نمي گنجد كه ممكن است شاعراني چون صائب و مولانا يا حافظ و سعدي عمر گرانقدرشان را به توصيف موجودي زميني سپري كرده باشند. بي ترديد حضرت روح الله هم در جايگاهي وراي بزرگان ادب و شعر ايستاده و از گرفتاري چشم بيمار شكوه سرداده و بر سر پيمان با آن ديده بيمار متصوروار بر سر هر كوي و بازار تا پاي دار ايستاده است. جفاست اگر روح آن بزرگان را كه بر مسند معرفت رباني رسيده اند قابل دسترسي و زميني كنيم. اگر چه در شاهنامه فردوسي روح كلي حاكم روح حماسي است و هرگز قرار نيست ما با خواندن شاهنامه انتظار كتاب ديني و مذهبي داشته باشيم، اما در همان داستانها كه هنوز معلوم نيست تا چه حد واقعيت خارجي داشته و چند درصد آنها بزرگ شده و پرورده ذهن خلاق و حماسه پرداز حكيم طوس است، نوعي نگره توصيفي به چشم مي خورد، گر چه در ايران باستان اعتقادات خاص خود را بايد سراغ گرفت، اما مي دانيم كه در هر فراز و نشيب و تصميم گيري مهم و سرنوشت ساز يزدان پاك را رهگشا مي دانند. اساسي ترين نكته اين كه در هيچ داستاني از شاهنامه نمي توان مدعي شد كه داستان بدون نقش و تأثير و حضور زن پايان ميپذيرد. بيآنكه در اين گفتار در صدد باشيم كه از زنان شاهنامه براي نسل امروز الگو سازي كنيم و بي آنكه روابط و اصول حاكم بر جوامع ايران باستان را تأييد كنيم، اما در مجموع ادعا ميكنيم كه زن در شاهنامه از نوعي طهارت، شأن و جايگاه، منزلت، حرمت و اعتبار خاصي برخوردار بوده است. در آغاز اين نوشته بايد گفت آنچه از فحواي اشعار شاهنامه در معرفي شخصيت و جايگاه زن مورد نقد و نظر قرار مي گيرد، لزوماً به معني اعتقاد و پايبندي صاحب قلم به رسوم و آداب آن روزگار نيست، بلكه فقط بازنگري و انعكاس زن در ذهن و زبان حكيم طوس است. آن هم از زاويه محدود و در بخشي خاص . بي ترديد خود فردوسي هم به عنوان حكيمي وارسته و بلند نظر و فرهنگ ساز بسياري از آداب و رسومي را كه در گذشته ايران نزد پادشاهان و حكومتهاي قبل از طلوع و ظهور خورشيد اسلام بخصوص در جريان ازدواج و حضور زن در مجامع آمده، قبول نداشته است. اگر كوته بينانه به حذف نوع طرح و نمود زن در شاهنامه و فقط به صرف بودنيهاي تاريخي و سنن اجتماعي دوره هاي پيشداديان و حتي پس از آنها بخواهند شخصيت و اعتقادات فردوسي را در ميزان قضاوت بگذارند، اين بماند كه خود فردوسي هنوز هم در نظر ارباب و اصحاب تحقيق حضوري دو گانه دارد.
شعر اول رو حمید مصدق گفته بوده که فکر کنم همه خوندن یا شنیدن :
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت
و اما پاسخ فروغ فرخزاد :
من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك
لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد
گريه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت
و حالا پاسخ جواد نوروزی بعد از سالها به این دو تا شاعر :
دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت
مشاجره شاعران بر سر خال هندو
حافظ :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را
صائب تبریزی:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد / نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
شهریار:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد / نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند / نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
محمد عیادزاده:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را / مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً / که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را / فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را ؟؟؟
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و پیامی نفرستاد
سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهو روشی کبک خرامی نفرستاد
دانست که خواهم شدنم مرغ دل از دست
وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد
فریاد که آن ساقی شکر لب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
چندان که زدم لاف کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد
1- گزاره از اجزایی تشکیل می شود که .................. جزءِ اصلی آن است .
1- نهاد 2- مفعول 3- فعل 4- متمّم
2- در مصراع « چو عضوی به درد آورد روزگار » نهاد کدام است ؟ 1- روزگار 2- عضو 3- درد 4- نهاد ندارد
3- کدام کلمه با « متعال » هم خانواده نیست ؟ 1- تعالی 2- علی 3- عالی 4- متعادل
4- کدام کلمه با « مشتاق » هم خانواده است ؟ 1- شوق 2- مشقّت 3- شقایق 4- مشق
5- کدام لغت ، غلط معنی شده است ؟ 1- طنین : آواز ، صدا 2- حکمت : حکیم3- آبشخور : سرچشمه 4- نصرت : یاری
6- کدام جمع مکسّر نیست ؟ 1- وصایا 2- اصحاب 3- اندام 4- اعضا
7- کدام کلمه ، فعل است ؟
1- رفتن 2- فردا 3- دیدار 4- برویم
8- به واژه هایی که توضیحی در باره ی کلمه ای دیگر می دهد و یکی از ویژگی های آن را بیان می کند ............... می گویند . 1- صفت 2- ضمیر 3- اسم 4- قید
9- کدام گزینه برای جای خالی این عبارت مناسب است ؟ .................. بیش تر به مدح و ستایش و توصیف طبیعت می پردازد »
1- غزل 2- مثنوی 3- قصیده 4- قطعه
10- مجموعه شعر « آینه های ناگهان » از کیست ؟
1- سید حسن حسینی 2- قیصر امین پور 3- سلمان هراتی 4- مهدی اخوان ثالث
11- کدام یک صفت برتر نیست ؟ 1- شجاع تر 2- خراب تر 3- جالب تر 4- کبوتر
12- قالب های « غزل » و « قصیده » در چه مواردی با هم اختلاف دارند ؟
1- در موضوع و قافیه 2- در موضوع و تعداد ابیات 3- در قافیه و تعداد ابیات 4- در قافیه و وزن
13- آرایه ی کدام مصراع غلط آمده است ؟
1- موج های پریشان تو را می شناسند : تشخیص
2- مرا جذب آیین آیینه کرد : جناس
3- هلا ، روز و شب فانی چشم تو : تضاد
4- کاش من هم عبور تو را دیده بودم : تشبیه
14- بیت زیر در مورد کیست ؟ « اینک ای خوب ، فصل غریبی سر آمد چون تمام غریبان تو را می شناسند
1- امام رضا ( ع ) 2- امام حسین ( ع ) 3- امام خمینی ( ره ) 4- امام حسن ( ع )
15- کدام واژه ، صفت نیست ؟ 1- پاک تر 2- گلزار 3- خروشان 4- نیکوکارترین
16- مفرد کدام کلمه غلط آمده است ؟
1- اصحاب : صاحب 2- عُشّاق : عاشق 3- شهدا : شهید 4- معارج : عروج
17- در کدام گزینه غلط املایی وجود دارد ؟ 1- تدائی 2- آغوش 3- سلاله 4- حسرت
18- در کدام عبارت حذف فعل صورت نگرفته است ؟
1- رفتم که او را ببینم اما نتوانستم 2- دوستم را دیدم که کتاب می خواند
3- هم کتاب قصه داشت هم کتاب درسی 4- هم اهل ورزش است هم اهل مطالعه
19- کدام واژه به معنی « پیوسته » است ؟ 1- ملهق 2- ملهغ 3- مولحق 4- ملحق
20- به نظر نویسنده در خرمشهر کدام یک مظهر ماندن و استقامت بود ؟
1- رودخانه 2- مسجد جامع 3- نخل های سوخته 4- کِشتی های به گِل نشسته
موفق باشید رضایی
+ نوشته شده توسط تیمو ررضایی در یکشنبه بیست و سوم آبان 1389 و ساعت 17:58 | نظر بدهید
بسم الله الرحمان الرحیم
نمونه سؤال انشا و نگارش (قسمت دوم ) تهیه و تنظیم : تیمور رضایی
1- شعر زیر، شما را یاد کدام یک از نشانه های جامعه ی اسلامی می اندازد ؟ در مورد آن توضیح دهید .
بنی آدم اعضای یکدیگرند ( = یک پیکرند ) که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
2- فرض کنید فصل زمستان و بهار با هم گفت و گو کنند ، آنها با هم چه خواهند گفت ؟
3- داستان زیر را ادامه دهید .
« شیری چند روز در جنگلی گرسنه مانده بود . پس از مدتی تلاش و جست و جو چشمش به خرگوشی افتاد که خوابیده بود . آماده شد که آن را شکار کند . اما ناگهان آهویی دید به سرعت تصمیم خود را ............
4- جمله های درهم ریخته ی زیر مربوط به یک داستان است . این جمله ها را به دقت بخوانید و پیام کلی داستان را حدس بزنید . سپس آنها را به گونه ای شماره گذاری کنید که بازگوکننده ی داستان مورد نظر باشد .
موش و شیر
( ) شیر ناراحت از خواب بیدار شد
( ) شیر موش را رها کرد
( ) شیر از او تشکر کرد
( ) بعد از چند روز شیر در دامی گرفتار شد
( ) شیری در جنگل خوابیده بود
( ) موش او را دید و بندهای دام را جوید و شیر را رهایی داد
( ) موش بازی گوشی شروع کرد با دُم او بازی کردن
( ) موش از ترس به خود لرزید و گفت : مرا رها کن محبت تو را فراموش نمی کنم
( ) فوری موش را در چنگش گرفت و خواست او را به زمین بکوبد
( ) شیر به او خندید و از او پرسید تو چگونه می توانی به من یاری برسانی ؟
( ) آن وقت موش به شیر گفت : « دیدی چگونه من به تو یاری رساندم ؟ »
5- جمله ی داده شده را هر بار یک کلمه بیفزایید و آن را به ترتیب تا 8 مرتبه گسترش دهید .
الف ) فروختیم
ب) ............... فروختیم
پ) ............. ............ فروختیم .
ت) ............ .............. .............. فروختیم.
ث) .............. .............. .................. ................ فروختیم
ج) ............. .............. ................. ................... .................. فروختیم
چ) ............. .............. ................. ................. .................. ............... فروختیم
ح) ............. ............. ................ ............... ............... ................ ............... فروختیم
6- با کلمات « پزشک » ، « دارو » و « زمستان » یک داستان کوتاه بسازید .
7- نامه ای به اداره ی پُست بنویسید و تقاضای بازدید از آن را مطرح کنید .
8- نامه ی کوتاهی به دوست خود بنویسید و تولدش را به او تبریک بگویید .
9- یکی از بهترین و یا بد ترین خاطرات خود را در چند سطر بنویسید .
10- از کتاب های درسی که در مدرسه می خوانید به نظر شما کدام یک مفید تر هستند ؟ چرا ؟
11- عبارت زیر را نشانه گذاری کنید .
حاتم طایی را گفتند از خود بزرگ همت تر در جهان دیده ای یا شنیده ای گفت بلی یک روز چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را و خود به گوشه ی صحرا به حاجتی بیرون رفتم
12- کدام شکل نگارش همزه در کلمات زیر درست تر است ؟ چرا ؟
سئوال/ سؤال روستایی/ روستائی مبداء / مبدأ آیینه/ آئینه
جزءاول/ جزو اول جرئت / جرأت هیئت / هیأت مسئول/ مسؤول
13- نوشتن کدام یک از شکل کلمات درست تر است ؟ چرا ؟
بهره مند/ بهرمند دیدبان/ دیده بان قهوه ئی / قهوه ای
توجهی/ توجه ای آلوده گی/ آلودگی مشابه ای/ مشابهی
فرمانده ی نظامی / فرماندهِ نظامی علاقه مند/ علاقمند
14- داستان ضرب المثل زیر را بنویسید .
تخم مرغ دزد شتر دزد می شود
15- عبارات زیر را از نظر املایی ویرایش کنید .
به استحظار میرساند اینجانب محمدعلی احمدی ، کارمند حوضه ی دو ثبت اسناد بدلیل بیماری سعب العلاج ، قادر به ادامه ی همکاری با آن اداره نمی باشم و بدین وسیله درخاست بازنشستگی خود را دارم . تقاضای آجل دارم با توجه به مدارک پزشکی که به پیوست تقدیم می شود به درخاست این جانب ترتیب اثر دهید قبلاً از همکاری شما سپاس گذارم .
در قرن پنجم هجري (مهستي گنجوي )
در قرن هفتم( پادشاه خاتون) فرمانرواي كرمان
در قرن هشتم )جهان ملك خاتون )همسر وزير فرمانرواي شيراز
در قرن نهم (بيجه منجمه)كه با جامي مناظره داست
در قرن دهم (جميله اضفهاني) دختر هلالي استر آبادي
در قرن سيزدهمر(شحه )دختر هاتف اصفهاني
دوره مشروطه (عفت نسابه )اهل شيراز و(گوهر قاجار) نوه ي فتحعلي شاه (فخر اعظمي ارغوان) مادر سيمين بهبهاني (بدري تندري ) (فصل بهار خانم )( مهتاج رخشان) وعالم تاج قائم مقامي
(بانو حميد سپهري) مادر بزرگ سهراب سپهري
ومعاصر پروين اعتصامي فروغ فرخزاد سيمين بهبهاني
هر سه پایه راهنمایی به خصوص کتاب سوم راهنمایی مخصوص تیز هوشان
(انتشارات آبرنگ )قيمت كتاب هر جلد ۶۰۰۰تومان مي باشد.
تالیف :زهرا نجیبیُ سید عیسی موسوی ُ فرحناز کلاهدوز ُمریم عبری
مدیر مسول :امیر هوشنگ اقبال پور
نهران -آبرنگ-جهان نما
در صورت نياز به سر گروه ادبيات مراجعه نماييد
بسم الله الرحمان الرحیم
1- چو دی رفت فردا نیاید به پیش مده خیره بر باد اوقات خویش
2- جهان سر به سر حکمت و عبرت است چرا بهره ی ما همه غفلت است ؟
3- مکن تا توانی دل خلق ریش و گر می کُنی می کَنی بیخ خویش
4- غم از گردش روزگاران مدار که بی ما بگردد بسی روزگار
5- دیده خواهم تا که باشد شه شناس تا شناسد شاه را در هر لباس
6- بپرس هر چه ندانی که ذلّ پرسیدن دلیل راه تو باشد به عزّ دانایی
7- ز روز گذر کردن اندیشه کن پرستیدن دادگر پیشه کن
به نیکی گرای و میازار کس ره رستگاری همین است و بس
8- به روز نیک کسان گفت غم مخور زنهار بسا کسا که به روز تو آرزومند است
9- سخن تا نگویی بود زیر پای چو گفتی و را بر سر تست چای
10- عفّت شهوت و شکم باید تا دلت را فتوّت آراید
11- سخاوت کن که هر کس کو سخی بود روا نبود که گویم دوزخی بود
12- تکبر کند پایه مرد پَست تواضع ترا بهتر از هر چه هست
13- مهربانی کن که مرد مهربان دارد از اصل جوانمردی نشان
14- از آن روزی که عالم را نهادند به هر کس هر چه لایق بود دادند
15- هر که می خواهد که باشد در امان مُهر می باید نهادن بر دهان
16- دل به دست آور که حج اکبر است از هزاران کعبه یک دل بهتر است
17- بر گذشته حسرت خوردن خطاست باز ناید رفته ، یاد آن هباست
18- غم خویش در زندگی خور که خویش به مرده نپردازد از حرص خویش
19- ضمیر دل خویش منمای زود که هرگه که خواهی توانی نمود
20- بر احوال آن کس بباید گریست که دخلش بود نوزده خرجش بیست
21- کاش می آورد مستی هر حرامی چون شراب آن زمان معلوم می شد در جهان هوشیار کیست
22- زر از بهر خوردن بود ای پسر برای نهادن چه سنگ و چه زر
23- لطف حق با تو مداراها کند چون که از حد بگذرد رسوا کند
24- نه منعم به مال از کسی بهتر است خر ار جُلّ اطلس بپوشد خر است
25- تکلف گر نباشد خوش توان زیست تعلق گر نباشد خوش توان مُرد
26- چو از آشتی شادی آید به چنگ خردمند هرگز نکوشد به جنگ
27- در حقیقت یار یکدل کیمیاست چون صدف کمیاب و چون دُرپُر بهاست
28- آن کس که توانگرت نمی گرداند مصلحت تو از تو بهتر داند
29- نداند به جز ذات پروردگار که فردا چه بازی کند روزگار
30- ای که از یار نشان یار می طلبی یار کجاست همه یارند ولی یار وفادار کجاست ؟
31- ز دشمن شنو سیرت خود که دوست هر آن چه از تو آید به چشمش نکوست
32- در همه ی کارها مشورت باید کار بی مشورت نکو ناید
33 حسد هر جا که آتش بر فروزد هم از اول حسودان را بسوزد
معلم
عارفان با عشق عارف مي شوند
بهترين مردم معلم مي شوند
عشق با عارف مکمل مي شود
هر که عاشق شد معلم مي شود
مقام معلم
مي توان در سايه آموختن
گنج عشق جاودان اندوختن
اول از استاد، ياد آموختيم
پس، سويداي سواد آموختيم
از پدر گر قالب تن يافتيم
از معلم جان روشن يافتيم
اي معلم چون کنم توصيف تو
چون خدا مشکل توان تعريف تو
اي تو کشتي نجات روح ما
اي به طوفان جهالت نوح ما
يک پدر بخشنده آب و گل است
يک پدر روشنگر جان و دل است
ليک اگر پرسي کدامين برترين
آنکه دين آموزد و علم يقين
استاد شهریار
درس معلم
در کلاس روزگار
درسهای گونه گونه هست
درس دست یافتن به آب و نان
درس زیستن کنار این و آن
درس مهر
درس قهر
درس آشنا شدن
درس با سرشک غم ز هم جدا شدن
در کنار این معلمان و درسها
در کنار نمره های صفر و نمره های بیست
یک معلم بزرگ نیز
در تمام لحظه ها تمام عمر
در کلاس هست و در کلاس نیست
نام اوست : مرگ
و آنچه را که درس می دهد
زندگی است
فریدون مشیری
معلم كيمياي جسم و جان است
مــعلم رهنماي گمرهان است
شـده حك بر فراز قله ي عشق
معلم وارث پيغــــمبران است
معلم باغبان باغ عشق است
معلم قافله سالار عشق است
همه کار معلم کار عشق است
معلم ...
ايمان را بر لوح جان و ضميرهای پاک حک می کند
ندای فطرت را به گوش همه می رساند
سياهی جهل را از دل ها می زدايد
و زلال دانايی را در روان بشر جاری می سازد.
|
روز اول که به من گفتي « الف » را « با » را |
|
دل تو خون شد تا ياد بگيرم « يا » را |
|
اول از « آب » شروع کردي يعني نم نم |
|
به من آموختي آموختن « دريا » را |
|
گفته بودي به من « آيينه » سه بخش است ولي |
|
سنگ صد بخش نموده است همين معنا را |
|
آب ، بابا ، نان افسوس در آورد آخر |
|
رحمت آب و غم نان پدر بابا را |
|
بين سي حرف ، « الف » بود که سر بالا داشت |
|
که کلاهش بنهادند سر بالا را |
|
قصد تنقيد نداريم ولي معتقديم |
|
عارف آن است بخواند ز « الف » « ايما » را |
|
باز هم قصه ي « سارا » و وفاداري او |
|
کاش با خود نبرد سيل دگر « دارا » را |
|
ما فقط مشق نوشتيم و نگفتند به ما |
|
هيچ گه فلسفه ي مشق نوشتن ها را |
|
ما گذشتيم ، شما طفل دبستاني ها |
|
علم و ثروت بنويسيد همين انشا را |
|
ولي اين بار بگوييد که ثروت خوب است |
|
به ريالي نخريدند چو علم ما را |
|
بازهم زنگ رياضي و رياضت کشي ام |
|
خوب است ، اگر حذف کني منها را |
|
در پس تخته سياه است تو را بخت سفيد |
|
اکتفا مي کند اين جمله ي ما دانا را |
|
اي معلم تو همان گوهر نا مکشوفي |
|
کيست پيدا بکند اين همه نا پيدا را |
|
اي « اقبال » مبادا که مکدر سازد |
|
قدر نشناسي تو قدر معلم ها را |
|
معلّمي هنر است، هنر آموختن هر آن چه سال ها با سعي و تلاش اندوخته است. معلّمي عشقي است الهي و آسماني است که پروردگارِ مهربان به انسان اعطا کرد تا با همّت بلند خويش روشنائي شب هاي تارِ جهالت و ناداني باشد. معلمّي، مهري است که از روز ازل با گل آدمي سرشته شد تا مردم از ظلمات جهل به نور دانايي، رهنمون شوند. براستي که معلّمي شغل نيست، عشق است.
|
فرارسیدن روز معلم را که با فصل شور انگیز بهار و ایام خجسته شکوفایی طبیعت توام گشته ،از صمیم قلب به حضورهمه معلمان و خانواده گرامیشان به ویژه دبیران محترم ادبیات تبریک و تهنیت گفته ُ موفقیت همگی را همراه با عزت و سربلندی از خداوند بزرگ خواهانیم.(نویسندگان وبلاگ)

|
با توجه به آموخته های خود ، درستی یا نا درستی مطالب زیر را علامت بزن . الف:زبان نوشتار به آموزش و یاد گیری نیاز دارد. ص غ ب: بدل معمولاًبين دو ويرگول قرار مي گيرد. ص غ ج: كلمه ي فرمان گذار ساده است . ص غ |
|
|
با تركيب ها ومترادف هاي زيرجمله ي زيبا بنويسيد. زهد وپارسا يي: سيماي جذّاب: |
|
|
کلمات داده شده را در یک بند ادبی دو خطی به کار ببرید. ( زمین ، سنگ ، آرزو ) .................................................................................................................................................................. .............................................................................................................................................................. |
|
|
در بیت زیر چه عناصر زیبایی سخن به کار رفته است . الف: شبنم از روي برگ گل برخاست گفت مي خواهم آفتاب شوم. ( ) ب:دانش تو را پاسبان است وتومال را نگهبان ( ) |
|
|
شما كه علاقه مندبه زبان فارسي هستيد به جاي اين كلمات چه معا دل هاي فارسي پيشنهاد مي كنيد. کد ( ) پرينتر ( ) |
|
|
برای تصویر مقابل یک بند ادبی در دو سطر بنویسید .
|
|
|
بیت زیر را به فارسی روان باز گردانی کنید. یرگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار |
|
|
کلمه ( نوجوانی ) چه جیزی هایی را به یاد شما می آورد. (4 کلمه) |
|
1- چهار رکن تشبیه را در این تشبیه مشخص کنید .
روزگار چون باد و ابر ناپایدار و گذراست
2- داستان زير را ادامه دهيد .( در حدود سه سطر )
شیری در جنگلی چند روز گرسنه مانده بود. ناچار برای پیدا کردن غذای مناسبی به جست و جو پرداخت. پس از مدتی تلاش و جست و جو چشمش به خرگوشی افتاد که....
3- با هر كدام از از تركيبات زيريك جمله ي معني دار بسازيد .
الف – مکث کوتاه :
ب- خردمند :
4- تصوير روبه رو را در حدود دو سطر توصيف كنيد .
5- هر كدام از عبارات ناقص زير را تا دو سطر ادامه دهيد .
الف- هیچ فقیری گرسنه نبود اگر ........
ب- حفظ آثار تاریخی برای ما اهمیّت زیادی دارد زیرا ......
6- بيت زير را به نثر روان و ساده بنويسيد .
پیر گفتا که چه عزّت زین به که نی ام بر در تو بالین نه
7- مصراع زير دو عنصر زيبايي سخن يا آرايه ي ادبي دارد ، آن ها را توضيح دهيد .
برق از شوق که می خندد بدین سان قاه قاه ابر از هجر که می گرید بدین سان زار زار
8- جمله ي زباني زير را به صورت ادبي بنويسيد .
دیروز به شدت باران بارید
يكي از سه موضوع زير را انتخاب كنيد و انشايي درحدود 12 سطر در باره ي آن بنويسيد . ( در پشت همين صفحه )
1- خلاصه و نتیجه ی یک داستان مفید را بنویسید
2- نامه ای به یکی از دوستانتان بنویسید و مشکلات خود را با او در میان بگذارید // 3- یکی از بهترین خاطرات سال 88 را شرح دهید .
گزینه مناسب را انتخاب کنید .
1- بین کلمات « صبا » و « سبا » چه رابطه ای برقرار است ؟ 1- مترادف 2- هم آوا 3- هم خانواده 4- تضاد
2- منظور از « خاکدان غم » در مصراع رو به رو چیست ؟ « حیف است طایری چو تو در خاکدان غم »
1- آخرت 2- بوستان 3- دنیا 4- سرزمین سبا
3- کدام کلمه مانند بقیه نیست ؟ 1- تنگنا 2- پهنا 3- بلندا 4- درازا
4- کدام یک تشبیه ندارد ؟
1- عروس جهان است ملک اراک 2- فضایش چو مینو به رنگ و نگار
3- یکی نیل کوچک بود هیرمند 4- خراسان ز چین و ختن خوش تر است
5- کدام یک مرکّب است ؟ 1- خردمند 2- باغ دار 3- هنرستان 4- سبزه
6- کدام یک مانند بقیه نیست ؟ 1- دانش سرا 2- جهان پهلوان 3- پلیس راه 4- سپید رود
کامل کنید .
7- مفرد « آرا » می شود ................... و مفرد « اغراض » می شود .............
8- مَلِک یعنی ..................... و مَلَک یعنی......................... 9 - « هور » در اصطلاح محلی خوزستان به معنی ........
10- در عبارت « کرخه هرگز رنگ نباخت و بر خود نلرزید » عنصر زیبایی سخن یا آرایه ی ادبی ............................
11- زمان فعل می گفتند .................................. و زمان فعل می روم ................................. است .
کدام عبارت صحیح و کدام غلط است ؟
12- یکی از آثار کمال الملک « میدان کربلا » است
13- اگر نویسنده شرح حال شخص دیگری را بنویسید به آن « اتوبیوگرافی » می گویند .
14- قائم مقام می گفت : « مسئول جهل مردم ما هستیم .
15- « حلاوت » به معنی « شیرین » است .
16- در ترکیب « قلک ذهن » ذهن به قلک ، تشبیه شده است .
به سؤالات زیر پاسخ دهید .
17- قالب شعر زیر چیست ؟ شاعرش کیست ؟
وطن ما به جای مادر ماست مادر خویش را نگــــــــــهبانیم
شکــــر داریم کز طفولیّت درس « حبّ الوطن » همی خوانیم
18- لغات مشخص شده را معنی کنید .
الف- هم چنان در التهاب ، مطالب را تحمّل می کرد ب- امیر کبیر منشأ خدمات فراوانی شد
ج- با هیچ زیبایی و تجمل و هزاران رجحان دیگر قابل معاوضه نیست
د- استعمال توتون و تنباکو در حکم محاربه با امام زمان ( عج ) است
19- در بیت زیر کدام عنصر زیبایی سخن وجود دارد ؟
راستی کن که راستان رستند در جهان راستان قوی دست اند
20- با توجه به بیت زیر به سؤالات پاسخ دهید .
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ی ما را انیس و مونس شد
الف- شعر از کیست ؟ ب- منظور از« ستاره ای بدرخشید » ، کیست ؟
ج- قافیه را معلوم کنید د- فعل« بدرخشید » در چه زمانی است ؟
حکیم ابوالقاسم فردوسی شاعر حماسه سرای ایران
|
دهم اردیبهشت ماه سالروز تولد رهی معیری مبارک باد
محمدحسن (بیوک) معیری فرزند محمدحسنخان مؤیدخلوت و نوهٔ دوستعلیخان نظامالدوله در دهم اردبیهشت ۱۲۸۸ خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود . پدرش قبل از تولد رهی درگذشته بود. رهی معیری تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان برد. آنگاه وارد خدمت دولتی شد و در مشاغلی چند خدمت کرد. از سال ۱۳۲۲ به ریاست کل انتشارات و تبلیغات وزارت پیشه و هنر (بعداً وزارت صنایع) منصوب گردید. پس از بازنشستگی در کتابخانه سلطنتی اشتغال داشت.
رهی از اوان کودکی به شعر و موسیقی و نقاشی دلبستگی فراوان داشت و در این هنرها بهرهای بسزا یافت. هفده سال بیش نداشت که اولین رباعی خود را سرود:
|
کاش امشبم آن شمع طرب میآمد |
وین روز مفارقت به شب میآمد | |
|
آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست |
ای کاش که جانِ ما به لب میآمد |
در آغاز شاعری، در انجمن ادبی حکیم نظامی که به ریاست وحید دستگردی تشکیل میشد شرکت جست و از اعضای مؤثر و فعال آن بود و نیز در انجمن ادبی فرهنگستان از اعضای مؤسس و برجسته آن به شمار میرفت . وی همچنین در انجمن موسیقی ایران عضویت داشت . اشعار رهی در بیشتر روزنامهها و مجلات ادبی نشر یافت و آثار سیاسی، فکاهی و انتقادی او در روزنامه باباشمل و مجله تهران مصور چاپ میشد. در شعرهای فکاهی و انتقادی از نام مستعار «زاغچه» ، «شاه پریون» ، «گوشهگیر» و «حق گو» استفاده میکرد.
رهی معیری در سالهای آخر عمر در برنامه گلهای رنگارنگ رادیو، در انتخاب شعر با داوود پیرنیا همکاری داشت و پس از او نیز تا پایان زندگی آن برنامه را سرپرستی میکرد. رهی در همان سالها سفرهایی به خارج از ایران داشت از جمله: سفر به ترکیه در سال ۱۳۳۶، سفر به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۳۳۷ برای شرکت در جشن انقلاب کبیر، سفر به ایتالیا و فرانسه در سال ۱۳۳۸ و دو بار سفر به افغانستان، یک بار در سال ۱۳۴۱ برای شرکت در مراسم یادبود نهصدمین سال در گذشت خواجه عبدالله انصاری و دیگر در سال ۱۳۴۵. عزیمت به انگلستان در سال ۱۳۴۶ برای عمل جراحی، آخرین سفر معیری بود.
بسم الله الرحمان الرحیم
رابعه ، یگانه دختر امیر عرب تبار بلخ ، درّی گرانمایه و سخت دلرباست که پدر در طی زندگی اش همسری درخور او نمی یابد و در بستر احتضار او را به پسرش « حارث » می سپارد تا زندگی شایسته ای برایش فراهم کند . چندی پس از مرگ پدر ، روزی به تصادف چشم رابعه به غلامی هنرور و صاحب ذوق و زیبارو می افتد و دل بدو می بازد و به غزل سرایی می پردازد . این غلام که بکتاش نام دارد مدتی بعد ، به واسطه ی پیغام رابعه از این عشق ِ جگر سوز مطلع می شود و حتی چند شعر و تصویری از وی دریافت می کند .وضع به همین منوال می گذرد تا این که روزی بکتاش دلبرش را در گذری می بیند و به پایش می آویزد اما رابعه به درشتی او را از خود می راند و در برابر گستاخی وی چنین استدلال می کند که عشقش عشقی پاک و لاهوتی است و او باید به همین مقامی که دارد بسنده کند . در مجالی دیگر ، رابعه در میانه ی جنگ ، با صورتی پوشیده جان بکتاش را نجات می دهد . سرانجام بر اثر تصادفی نامیمون حارث از این راز آگاه می گردد و ضمن محبوس ساختن بکتاش ، فرمان قتل خواهر خود را صادر می کند و رابعه را در حمامی دربسته رگ می زنند و او پس از نوشتن غزلیات خون آلودش بر دیوار حمام جان می سپارد . به دنبال این واقعه بکتاش از بند می گریزد و سر از تن حارث جدا می کند و هم آنگاه بر سر مزار دختر می شتابد و با دشنه دل خود را می شکافد . بسیاری از قراین و شواهد دلالت بر یکی بودن این رابعه و رابعه قزداری دارد و عطار نیز آن را به نام « حکایت رابعه بنت کعب » آورده است اما به درستی معلوم نیست که در جزئیات تا چه حد دخل و تصرف شده است . ( فرهنگ ادبیات فارسی ، محمد شریفی )
بسم الله الرحمان الرحیم
در طراحی نمونه سؤالات کوشیده شده است اغلبِ لغاتِ دشوار املایی فصل یک تا آخر فصل چهار در انواع سؤالات گنجانده شود . هم چنین سعی شده تا حدّ ممکن لغتی تکرار نشود تا راهنمایی برای پاسخ به سؤال دیگر نباشد . بدیهی است این یک نمونه سؤال است و می توان با توجه به سطح علمی کلاس و ابتکار دبیر ، سؤالات متعدد و متنوع دیگر طرح کرد . امید است مورد توجه و استفاده ی همکاران قرار گیرد . انشا ء الله.
1- در هر یک از گروه کلمات زیر یک کلمه با بقیه هم خانواده نیست ، آن را مشخص کنید .
الف ) مشتاق ، شوق ، مشقت ب) ملحق ، حلق ، الحاق
ج) مصلح ، حاصل ، اصلاح د) مقر ، استقرار ، رقیق
2- هم خانواده کلمات ستون سمت راست را از ستون سمت چپ پیدا و به هم وصل کنید .
تداعی لطف
انحطاط تربیت
مقهور دعوت
انضباط تهمت
ملاطفت مغتنم
متهم منحط
مربی ضبط
غنیمت قهار
غنی
3- درهر عبارت ، غلط املایی را بیابید و صحیح آن را بنویسید.
الف ) مساحبت با یک دوست خوب و شکیبا هم چون وزش نسیم ، دل انگیز است .
ب) سوم آن که به سلاح بود که هر که بر معصیت مُسر بود از خدا نترسد .
پ) مورچه از جمال صورت قصر و بسیاری غلامان و صریر مولک وی ، هیچ خبر ندارد .
ت) امید دارم که هر دو را به یُومن آن ، خلاص پیدا آید .
ث) جوانان باید از این آبشخورها ی پاک و ذلال فرهنگ ایرانی ، بهره گیرند .
ج) یک روز ناگهان از آسمان آتش بارید و حیاط معمول شهر متوقف شد.
4- در کدام گروه از کلمات زیر ، غلط املایی وجود دارد . آن را مشخص کنید .
الف ) طنین ، سیمای ظاهر ، التفات ب) مظهر ماندن ، شایسته گان ، سلاله
ج) غفلت ، اقلیمی ، هدر رفتن د) نقد و تحلیل ، مقرون ، برّ و بهر
5- شکل صحیح لغات را در جای خالی قرار دهید .
الف ) بگو نمی دانم تا از پیامدهای ناگوار آن در ................. بمانی ( امان – عمان )
ب) رود خانه ماند و نظاره کرد که چگونه.................... حقیقی مردان خدا سر بر آورد ( حیاط – حیات )
پ) وقت آن است که باقی ................ خود را به ادا رسانم( زمان – ضمان )
ت) یکی از زمینه های .................. گمراه شدن تأثیر هم نشین بد است .( اجتماعی – اجتمایی )
ث) سوگند دروغ عمر و ................ زندگی ، زود با خلل کند ( اثاث – اساس )
6- با توجه به معنا ، زیر شکل نادرست ، خط بکشید .
الف ) مرحله ، دفعه و بار ( وحله – وهله ) ب) ابر ( میق – میغ )
پ) آفرینش ، احسان ( صُنع – سنع ) ت) بلا و سختی های بزرگ ( مصائب – مصاعب )
7- شکل درست کلمات زیر را بنویسید .
تازه گی بازنیستاده بیستد بانجامد اثر گزاری
8- کدام کلمات یا ترکیبات نیاز به علامت تشدید دارد ، زیر آنها خط بکشید .
تقویت نیت مهم ترین مراقبت خاصی قابلیت
شط خرمشهر مقری نداشتند در مقر بودم خط خوش حقا
9- با توجه به معنای کلمه ، شکل صحیح واژگان در هم ریخته را بنویسید .
الف ) وس ق ن ق............................... = پرنده ای افسانه ای
ب) ل ه س ل ا ................................... = نسل ، فرزند
پ) ت ق ن ع ا ...................................= صرفه جویی
ت) ه ر م و ق ..................................... = شکست خورده
10- در جای خالی ، حرف مناسب قرار دهید .( معنی واژه در کمانک آمده است .)
الف ) شکر اِنعام تو هرگز نکند شکرگ....ار ( شکر کننده )
ب) موش به طلب ط..مه از سوراخ بیرون رفت ( غذا )
ج) اگر فرهنگ جوان و ...رز دید او پا گرفته باشد ( روش )
د) م...اع جوانی به بازار نیست .( کالا )
11- کدام گزینه به معنی « ذوق و استعداد » است ؟
1- قریحه 2- غریهه 3- قریهه 4- غریحه
12- در کدام گزینه ، غلط املایی وجود دارد ؟
1- ذخایر زیر زمینی 2- مسجد جامع 3- حسرت غافله 4- پرتوقّع
13- در گروه کلمات زیر ، املای چند کلمه نادرست است ؟
صفای درون- غوس قزح – غندیل – متحیّر – عمده- رقابت – غرق شدن – آقوش – ابوزر- عطّار – عُغده
1- سه غلط 2- پنج غلط 4- چهار غلط 4- شش غلط
14- کدام گزینه با بقیه هم خانواده نیست ؟
1- مشتق 2- اشتیاق 3- تشویق 4- مشوِّق
15- با توجه به معنی ، املای کدام گزینه نادرست است ؟
1- نصرت : یاری 2- مظهر : نشانه 3- معارج : نردبان ها 4- بسات : فرش ؛ گستردنی
بسم الله الرحمان الرحیم
اولین سالی است که باید بر اساس فارسی جدید التألیف سوم ، سؤالات نگارشی طراحی کرد . برای طراحی سؤالات کوشیده شده است هم بخشی از سؤالات ، مرتبط و هماهنگ با نکته های ادبی و زبانی کتاب باشد و هم با توجه به گستردگی سؤالات نگارش ، سؤالاتی فراتر و کاربردی تر از کتاب نیز طراحی شود. بدیهی است همکاران با توجه به سطح علمی کلاس می توانند هر کدام از سؤالات را که مناسب می دانند انتخاب کنند . سؤالات نگارشی که صرفاً حفظ کردنی و برپایه ی حافظه پروری هستند مناسب نگارش نیستند . انشاء الله مورد توجه و استفاده ی همکاران قرار گیرد .
1- آرایه ی بیت زیر را بنویسید . این بیت نتیجه گیری از کدام داستان است ؟ خلاصه ی آن را در چند سطر بنویسید .
مِهر ابله مهر خرس آمد یقین کینِ او مهر است و مهرِ اوست کین
2- مفهوم و پیام ضرب المثل زیر را در یک بند توضیح دهید ..
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد
3- جمله های زیر با دو گونه نشانه گذاری ، دو گونه خوانده و معنا می شوند . جمله ها را به دو شکل بخوانید و تفاوت معنا را در هر یک توضیح دهید .
الف ) بخشش لازم نیست اعدامش کنید ب) برو درس بخوان مثل پدرت بیسواد نباش
پ ) پس فردا به دیدارت می آیم ، منتظرم باش ت) نه هر که به قامت مهتر به قیمت بهتر
ث) نه همین لباس زیباست نشان آدمیت ج) این جا آشپز خانه دارد
چ) از در بخشندگی و بنده نوازی مرغ هوا را نصیب ماهی دریا
ح) ما همه کار می کنیم تا بتوانیم زندگی سعادت مندی داشته باشیم
خ) پدرم هر روز نامه ای می خواند تا سرش را گرم کند .
4- تخیل شاعران را در ابیات زیر توضیح دهید .
الف ) نکته ای کان جَست ناگه از زبان هم چون تیری دان که جست آن از کمان
ب) ابر هزار پاره بگیرد ستیغ کوه چون لشکری که رو به سوی دشمن آورد
5- داستان زیر گفت و گوی مور با پروانه است . ابتدا آن را خوب بخوانید ؛ سپس آن را نقد کنید . به نظر شما آیا پروانه طرز فکر خوبی دارد ؟ قالب شعر را فراموش نکنید .
شنیدم مــــور با پروانه روزی چنیــــــــن می گفت هنگام تَموزی ( تابستان یا زمان گرما )
چرا دائم تو اندر عیش و نوشی دمـــــــــی در کار فردا می نکوشی
گهی اندر هـــوا گه در زمینی از ایـــــــن گُل بر گُل دیگر نشینی
نه آخر روزها در پیش داری ز بعــــــــد نوش ها هم نیش داری
به پاسخ گفت پروانه به صد ناز چـــــــــــرا باید به غم باشیم دمساز
تو هم زین پس چو من آزاده می باش برای عیش و نوش آماده می باش
هم از رفتار من این نکته آموز غم فردا نشاید خورد امــــــــروز ( مترجم همایون )
6 - نوشته ی زیر را با توجه به فضا سازی آن به پایان ببرید .
تب شدیدی داشت و راه امام زاده داود سخت . خورشید آرام آرام در پشت کوه ها فرو می رفت نسیم سردی می وزید ، صدای مهیب باد با صدای ناله ی پیرزن در هم می آمیخت . صورتش عرق کرده بود ، رنگش مثل گچ سفید شده بود و ...
7- یکی از خاطرات دوران کودکی خود را به یاد آورید و آن را بنویسید .
8- با استفاده از افعال ساده به جای افعال مرکّب و طولانی ، عبارات زیر را خلاصه کنید .
مثال : معلم با دیدن انشای حسین او را مورد ستایش قرار داد .
سُتود
الف ) سعدی گلستان را در سال 656 به رشته ی تحریر کشید
ب) دیروز به اتفاق حسن یک جفت کفش خریداری کردم
پ) سعید در مسابقات استانی مقام اول را به خود اختصاص داد
ت) مورد استعمال قرار دادن سیگار در اماکن عمومی یک عمل خلاف اخلاقی است
ث) معلم انشا شیوه های جدید خود را به مورد اجرا قرار داد
9- برای کلمات و اصطلاحات عامیانه ی زیر معادل مناسب بنویسید ..
روده دراز الکی تنگ غروب خُل پرت و پلا هول هولکی
10- نامه ای به مدیر مدرسه بنویسید و از ایشان درخواست کنید چند کتاب مرجع مانند فرهنگ نامه و اطلس برای مدرسه تهیه کند .( اصول نامه نگاری را رعایت کنید . )
11- معنی و مفهوم هر بیت یا عبارت را در یک سطر به طور روان و ساده بنویسید .
الف ) آن که هفت اقلیم عالم را نهاد هر کسی را آنچه لایق بود داد
ب) نداند به جز ذات پروردگار که فردا چه بازی کند روزگار
پ) چون توانستم ندانستم چه سود چون که دانستم توانستن نبود
ت) تو هرگز رسیدی به فریاد کس ؟ که می خواهی امروز فریاد رس ؟
12- ابیات زیر را مطابق ترتیب اجزای جمله بنویسید .
الف ) چو از آشتی شادی آید به چنگ خردمند هرگز نکوشد به جنگ
ب) تشبیه روی خوبت دیشب به ماه کردم تو خوبتر ز ماهی من اشتباه کردم
ج) چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
د) گشت غمناک دل و جان عقاب چو از او دورشد ایام شباب
13- آرایه یا آرایه های هر بیت یا عبارت را معلوم کنید .
الف ) کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت
ب) بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
ج) بدین زودی ندانستم که ما را سفر باشد به عاجل یا آجل
د) حسد هم چون مگس است که همه جای بدن سالم را رها می کند و بر روی زخم های آن می نشیند .
14- یک نمونه مونولوگ ( گفت و گوی درونی ) بنویسید و این واژه ها را در آن به کار ببرید .
( زنگ ادبیات , معلم ، دفتر انشا )
15- با واژه های زیر جمله بسازید .
الف ) انرژی هسته ای ( جمله ی پرسشی )
ب) حقوق بشر ( جمله ی طنز آمیز )
16- در شعر زیر چه باعث شده است که « زاغ » با « لک لک » با هم بِدَوند
آن حکیمی گفت دیدم در تکی می دویدی زاغ با یک لک لکی
در عجب ماندم بجُستم حالشان تا چه قدر مشترک یابم نشان
چون شدم نزدیک ، من حیران و دنگ خود بدیدم هر دوان بودند لنگ
17- با واژه ها ی « چراغ » و « دانش » یک تشبیه بنویسید و ارکان آن را مشخص کنید .
18- برای هر یک از واژه های « درس » و « زمستان » یک شبکه ی معنایی بسازید .
19- عبارت زیر را نقد کنید .
دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز
20- جملات زیر را به نثر امروزی بنویسید
الف ) مرا هیچ تدبیر موافق تر از صلح گربه نیست
ب) و اجل نامده ، مردم را حسد بکشد
21- جمله های زیر را کامل کنید .
الف ) وقتی آماده ی خواندن نماز می شوم..........
ب) خدایا ، تو را دوست دارم و.........
22- به نظر شما آیا ساخت واژه های زیر درست است ؟ چرا ؟
کفّاش میادین نزاکت ممهور مُکلّا سوبله
23- کلمات زیر از نظر نگارشی درست نیستند . صحیح آنها را بنویسید .
علاقمند نرده ی خانه امان آشفته گی پرندهها بارانی یمان بیاندیش
24- به جای مصدر ، فعل مناسب قرار دهید .
الف ) هر انسانی حقِّ زندگی ( داشتن ) و هیچ کس ( توانستن ) حقّ افراد انسانی را ضایع ( کردن ) مردم اگر به این موضوع آگاهی ( داشتن ) به حقوق خود ( قانع )
ب) کاروان بشری راه خود را ( پیمودن ) و قافله تمدن به سرعت ( گذشتن ) من وتو نیز در این قافله ( بودن )
25- اشکال هر جمله را بنویسید .
الف ) دیروز در جلسه ای شرکت و به خانه بازگشتم
ب) لازم است یکایک کارمندان نامه ها را نوشته و آن را تحویل بگیری و به دبیر خانه بفرستی
پ) شما را دعوت می کنیم به تماشای این فیلم بنشینید
ت) این نکته توسط یکی از حاضران گفته شد
ث) این نامه به همراه گزارشی که دیروز تنظیم شده بود را برای شما می فرستم.
1- دقت در انتخاب نام و عنوانی زیبا و کوتاه و مناسب در نگارش انشا ضروری است . درست نادرست
2- اغلب نیایش ها ، مناجات و مرثیه ها از نوع « دیالوگ » هستند . درست نادرست
3- هر شبکه ی معنایی از چندین مجموعه ..................... تشکیل می شود .
4- اگر یک اثر ادبی را نقد کنیم به آن ......................... می گویند .
5- سه ویژگی یک متن حذاب و زیبا را بنویسید .
6- در متن ادبی برای زیبا و آراسته کردن سخن از چه عناصری استفاده می کنیم ؟ ( سه مورد )
7- سه مرحله ی اصلی کار پژوهشی را نام ببرید .
8- برای هر یک از واژه های زیر شبکه ی معنایی بسازید . آسمان باران
9- شکل دوم هر یک از واژه های زیر را بنویسید و با هر یک از آنها جمله ای زیبا بسازید .
آینه هوشیار
10- نمونه ای از گفت و گو با خود ( مونولوگ ) را در سه سطر بنویسید.
نگارنده ي زيبا ص 57 :
1- آيا مي بيني خداوند بلند مرتبه اين دنيا را به زيبايي و دلربايي خلق كرده است و همه چيز را زيبا رقم زده است
2- خداوند صاحب هر دو جهان است همان كسي كه نه به شريك و همانند احتياجي دارد و نه نيازمند كسي است
3- خداوندي كه هر موجودي را به گونه اي خلق مي كند و براي همه ي موجودات جفت قرار مي دهد در حالي كه خودش خلق شده نيست و به جفت و همتا هم نيازمند نيست
4- خداوند ، كارگاه آباداني هم چون زمين ساخته است و بارگاهي همانند آسمان را به وجود آورده است .
5- در اين دنيا هر چه كه هست چه زشت و چه زيبا همه مخلوق خداوند است ؛ اما نه ، خداوندي كه خود زيباست ، زشتي خلق نمي كند ، پس هر آنچه خداوند خلق كرده است زيبا ي دلنشين است .
صورتگر زيبا ص 58
1- به راستي كسي نمي داندكه در فصل بهار اين همه زيبايي و دلربايي چگونه و از كجا به وجود مي آيد .
2- وقتي كه از خاك سرد و بي روح و غمناك و تاريك در فصل بهار اين همه گل هاي خوب و زيبا و دلربا بيرون مي آيد ، عقل انسان سرگشته و متعجب مي شود
3- چگونه است كه نمي پرسي اين همه شكل ها و تصاوير زيبا از كجا و چگونه به وجود مي آيند و چرا در جست و جوي آن نيستي كه اين شكل هاي زيبا چگونه پديد مي آيند .
4- رعد و برق آسمان از شوق و اشتياق چه چيزي چنين مستانه مي خندد و ابرهاي آسمان به خاطر دوري و هجران چه كسي چنين گريه مي كنند .
5- بينديش آن نقاش چيره دست كيست كه بدون اينكه از كسي تقليد و الگو برداري كند صور تهاي زيبا و بي نقص در اين دنياي بيكران به وجود مي آورد .( خالق دنيا و موجودات گوناگون آن كيست )
سرمايه ي خوبان ص 65
1- سه مصراع : سعي كن هميشه با ادب باشي زيرا تكليف و وظيفه ي جوانان با ادب بودن است و تفاوت ميان حيوان و انسان هم ادب است راحتي روح بانوان و آنچه باعث آراستگي مردان مي شود ادب است
2- همواره مؤدب باش زيرا ادب دارايي انسان هاي نيك سرشت است و همه جاي كلام خدا هم بر مؤدب بودن تأكيد دارد // مصراع : آيه آيه ... معناي ديگري هم مي تواند داشته باشد : ادب مانند آيه هاي قرآن در همه جا با ارزش و مهم است
3- سه مصرا ع بعدي : هميشه ادب داشته باش تا بتواني از اين طريق در همه جا نفوذ كني ( در دل مردم جاي بگيري ) و در روز قيامت روسفيد و سربلند باشي و مانند حضرت يوسف ( ع ) كه از ميان چاه به پادشاهي رسيد به جايگاهي رفيع برسي
4- سه مصراع بعدي : اگر مي خواهي درهردو دنيا همواره شاد و خرم باشي و همه از سخن تو لذت ببرند و خوشحال شوند و فكر و خيالت از هر گونه غم و غصه راحت باشد ...
5- سه مصراع بعدي : انسان بي ادب از بخشش خداوند بي نصيب مي ماند از روي ناداني و بدبختي خود را به نابودي مي كشاند از حكايات و سخنان و احاديث براي ما روشن شده است كه :
6- سه مصراع بعدي : آنچه آشكار كننده و بيانگر دين اسلام است دانش و ادب است و شرح و توضيح دادن اين مسئله در اين جا به درازا مي كشد . چقدر خوب است كه ابزار سنجش ما ، تجربه و آزمايش باشد . ( تجربه به خوبي ارزش مؤدب بودن را نشان مي دهد .// مصراع آخري از حافظ است مصراع بعدي اين است : .تا سيه روي شود هر كه در او غش باشد
7- بيت محك : بهترين وسيله ي تشخيص كافر و مسلمان هم همين ادب است . ادب نشانگر مسلمان بودن است و سرتاسر قران كريم بر با ادب بودن تأكيد مي كند .
8- سه مصراع آخر : انسان بايد دانش و شناخت و ادب داشته باشد و براي راحتي و شادي روح انسان ادب لازم است گر چه براي به دست آوردن دانش و اگاهي بايد رنج و زحمت و سختي كشيد
سلام
سلام کسی که تو دلم درخشید
من دیگه دوستت ندارم ببخشید
بهتره که نپرسی علتش رو
چون که خودت ندادی فرصتش رو
بهتره این نامه آخر باشه
فکر کنم این واسه ما بهتر باشه
من واسه اون کسی که دوست ندارم
نمی تونم شاخه ی گل بیارم
بین تو و اون روزها کلی فرقه
تو آسمونت پر رعد و برقه
نه مهربونی نه واسم می خندی
هر دری رو من می زنم می بندی
کو اون همه شعرای عاشقونه
کی بود می گفت سلاممون بهونه
نه نه صحبت از سلام بهونه ای نیست
پرنده اینجاست ولی لونه ای نیست
خواستی فقط صاحب یه قفس شی
بری و با دیگری هم نفس شی
خواستی بگی میشه تو دام بیافتم
بعدش بگی دیدی بهت نگفتم
از چشم من افتادی نازنینم
دوست ندارم دیگه تو رو ببینم
اون کسی که دم میزد از حسادت
اگه بمیرم نمیاد عیادت
منم می خوام اتمام حجت کنم
خیال هردومون رو راحت کنم
اگه دلت همین حالا بشکنه
بهتر از آوارگیهای منه
من کسی رو می خوام که عاشق باشه
اول و آخرش شقایق باشه
من کسی رو می خوام که نیست مثل تو
پشیمونم دوستت ندارم برو
من کسی رو می خوام که نازو کم کم
صدام کنه مثل فرشته ....
مثل همون روزهای آشنایی
نه مثل حالا،نه مثل رهایی
جواب بدی ندی دیگه تمومه
نمیدونم جواب واسه کدومه
نامه هام و از بس که جواب ندادی
جواب بدی میشم پیشت زیادی
شاخه نبات هم که بشه واسطه
دل نمی دم دیگه به این رابطه
کی گفته سه تا بخش داره جدایی
جدایی هر غمیش هزار تا بخشه
دل می سوزونه مثل آذرخشه
دیگه تموم شد اون همه غم و رنج
وقت قرار و شوق ساعت پنج
برو پیش هر کی که دوستش داری
حق نداری اسم من هم بیاری
بخوای نخوای زود برو به سلامت
خدا کنه بین ماها قضاوت ...
مریم حیدرزاده

عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
همان یک لحظه اول
که اول ظلم را می دیدم
جهان را با همه زیبایی و زشتی
بروی یکدگر ویرانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که در همسایه صدها گرسنه چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم
نخستین نعره مستانه را خاموش آندم
بر لب پیمانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که می دیدم یکی عریان و لرزان دیگری پوشیده از صد جامه رنگین
زمین و آسمان را
واژگون مستانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
نه طاعت می پذیرفتم
نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده
پاره پاره در کف زاهد نمایان
سبحه صد دانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
برای خاطر تنها یکی مجنون صحراگرد بی سامان
هزاران لیلی نازآفرین را کو به کو
آواره و دیوانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان
سراپای وجود بی وفا معشوق را
پروانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
بعرش کبریائی با همه صبر خدایی
تا که می دیدم عزیز نابجائی ناز بر یک ناروا گردیده خواری می فروشد
گردش این چرخ را
وارونه بی صبرانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که می دیدم مشوش عارف و عامی ز برق فتنه این علم عالم سوز مردم کش
بجز اندیشه عشق و وفا معدوم هر فکری
در این دنیای پر افسانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
چرا من جای او باشم
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد
وگرنه من جای او چو بودم
یکنفس کی عادلانه سازشی
با جاهل و فرزانه می کردم
عجب صبری خدا دارد! عجب صبری خدا دارد!
عجب صبری خدا دارد ؟ ! ....
عجب صبری خدا دارد ؟ ! ....
معینی کرمانشاهی

تو می آیی ، یقین دارم كه می آیی ،زمانی كه مرا در بستر سردی میان خاك بگذارند تو می آیی. یقین دارم كه می آیی.پشیمان هم...
دو دستت التماس آمیزمی آید به سوی من ولی پر می شود از هیچ دستی دست گرمت را نمی گیرد.صدایت در گلو بشكسته و آلوده با گریه،بفریادی مرا با نام میخواند و می گویی كه اینك من،سرم بشكن، دلم را زیر پا له كن
ولی برگرد...
همه فریاد خشمت را بجرم بی وفایی ها،دورنگی ها،جدایی ها بروی صورتم بشكن،مرو ای مهربان بی من كه من دور از تو تنهایم!
ولی چشمان پر مهری دگر بر چهره ی مهتاب مانند نمی ماند.لبانی گرم با شوری جنون آنگیز نامت را نمی خواند.
دگر آن سینه ی پر مهر آن سد سكندر نیست كه سر بر روی آن بگذاری و درد درون گویی
تو می آیی زمانیكه نگاه گرم من دیگر بروی تو نمی افتد،هرآسان،هر كجا،هر گوشه ای برق نگاهت را نمی پاید،مبادا بر نگاه دیگری افتد.
دو چشم من تو را دیگر نمی خواند،محالست اینكه بتوانی بر آن چشمان خوابیده دوباره رنگ عشق و آرزو ریزی،نگاهت را بگرمی بر نگاه من بیاویزی
بلبهایم كلام شوق بنشانی.
محالست اینكه بتوانی دوباره قلب آرام مرا ،قلبی كه آفتادست از كوبش بلرزانی،برنجانی،محالست اینكه بتوانی مرا دیگر بگریانی.
تو می آیی یقین دارم ولی افسوس آن پیكر كه چون نیلوفری افتاده بر خاكست دگر با شوق روی شانه هایت سر نمی آرد،بدیوار بلند پیكر گرمت نمی پیچد،
جدا از تكیه گاهش در پناه خاك می ماند و در آغوش سر گور می پوسد و گیسوی سیاهش حلقه حلقه بر سپیدی های آن زیبا لباس آخرینش،نرم میلغزد.
جدا از دستهای گرم و زیبا و نجیب تو...
دگر آن دستها هرگز بر آن گیسو نمی لغزد،پریشانش نمی سازد،دلی انجا نمی بازد.
تو می آیی یقین دارم.تو با عشق و محبت باز می آیی ولی افسوس...ان گرما بجانم در نمیگیرد،بجسم سرد و خاموشم دگر هستی نمی بخشد.
یقین دارم كه می ایی.بیا ای آنكه نبض هستیم در دستهایت بود.دل دیوانه ام افتاده لرزان زیر پایت بود.بیا ای انكه رگهای تنم با خون گرم خود تماما
معبری بودند تا نقش ترا همچون گل سرخی بگلدان دل پاكیزه ی گرمم برویانند.
یقین دارم كه می آیی،بیا ،تا آخرین دم هم قدمهای تو بالای سرم باشد.نگاهت غرق در اشك پشیمانی بروی پیكرم باشد.دلت را جا گذاری شاید انجا
تا كه سنگ بسترم باشد!
"هما میر افشار"

هما میر افشار

یک نفردر آب دارد می سپارد جان.
یک نفر دارد که دست و پای دائم میزند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که میدانید.
آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن،
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا تواناییّ بهتر را پدید آرید،
آن زمان که تنگ میبندید
برکمرهاتان کمربند،
در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد میکند بیهود جان قربان!
آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید!
نان به سفره،جامه تان بر تن؛
یک نفر در آب میخواند شما را.
موج سنگین را به دست خسته میکوبد
باز میدارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایههاتان را ز راه دور دیده
آب را بلعیده درگود کبود و هر زمان بیتابش افزون
میکند زین آبها بیرون
گاه سر، گه پا.
آی آدمها!
او ز راه دور این کهنه جهان را باز میپاید،
می زند فریاد و امّید کمک دارد
آی آدمها که روی ساحل آرام در کار تماشایید!
موج میکوبد به روی ساحل خاموش
پخش میگردد چنان مستی به جای افتاده بس مدهوش
می رود نعره زنان، وین بانگ باز از دور میآید:
-"آی آدمها"...
و صدای باد هر دم دلگزاتر،
در صدای باد بانگ او رهاتر
از میان آبهای دور و نزدیک
باز در گوش این نداها:
-"آی آدمها"...
نیما یوشیج

سؤالات تستی هم ریشه و هم خانواده در فارسی سوم
1- کدام کلمه با « مصطفی » هم ریشه است ؟
1- صاف 2- صف 3- صفت 4- صوفی
2- همه ی کلمات با « ابنیه » از یک ریشه ( ب. ن . ی ) هستند به جز :
1- بانی 2- تبانی 3- بنیاد 4- بنیان
3- کدام واژه با « ابنیه » هم خانواده است ؟
1- متنبی 2- بنی 3- بُنُوّت 4- مبتنی
4- کدام توضیح ، غلط است ؟
1- سرشار با آبشار ، ریشه ی فعلی مشترک دارند 2- مکان با تمکّن از یک ریشه است
3- سفارش ، همان سپارش است و بن فعلی دارد 4- طنین با طنطنه هم ریشه نیست
5- کدام لغت با « مشتاق » هم ریشه است ؟
1- شائق 2- مشق 3- مشقت 4- شقایق
6
استاد محمّد تقي بهار در سبك شناسي مي نويسند : « در عالَم هيچ زباني نيست كه بتواند از آميختگي با زبان ديگر خود را بركنار دارد مگر زبان مردمي كه هرگز بامردم ديگر آميزش نكنند و اين نيز مُحال است ، چه وسيله ي تجارت ، معاشرت و سفر و حتي وسيله ي شنيدن افسانه ها و روايات ملل ديگر لغاتي از آن مردم در اين مردم نفوذ مي كند و همه ي زبان هاي عالم از اين رو داراي لغت هاي دخيل است .»
احتمالاً زبان فارسي بيش تر از هر زباني داراي واژه هاي دخيل است . شايد بتوان درصد تقريبي واژه هاي دخيل را به اين صورت نوشت : فارسي سَرِه پنجاه درصد ، عربي چهل درصد ، لغات زبان هاي ديگر از جمله فرانسوي ، انگليسي ، تركي ، روسي و... ده درصد .
اگر بخواهيم علل ورود اين همه واژه را ذكر كنيم مي توان به علّت هايي چون ورود سپاه اسلام به ايران و پذيرفتن دين اسلام ( لغات دخيل عربي ) ، حمله ي مغولان و استقرار طولاني آنان در ايران ، حاكميّت شاهان ترك ، حملات روس ها ، تجارت ، نياز زبان ، ترجمه ي كتاب هاي بيگانه ، اعزام دانشجويان به خارج از كشور و بازگشت آنان ، ورود تكنولوژي هاي جديد ، فضل فروشي يا خودنمايي سخنگويان و حقير شمردن يا فقير انگاشتن زبان خودي و ... اشاره كنيم .
مي دانيم كه هر زبان الگوي هجايي خاصّ خود را دارد و بسياري از واژه ها زماني كه وارد زباني مي شوند از نظر آوايي ، دستوري و معنايي تغيير مي كنند . به گفته ي دكتر آريان پوركاشاني حدود پانصد واژه از زبان فارسي وارد زبان انگليسي شده است . عرب ها هم كلمات فارسي را معرّب مي كنند مانند : ساده (ساذَج )، چوگان ( صولجان ) ، گنج ( كنز ) و...
ورود بسياري از واژه ها ي دخيل موجب توان مندي و غناي زبان مي شود و اكنون اين واژه ها جزئي از واژه هاي فارسي هستند و ساختن كلمه ي جديد نمي تواند دقيقاً همان بار معنايي را برساند . اگر بخواهيد براي كلمات : كتاب ، ساعت ، حركت و... معادل بسازيد چه واژه هايي مي سازيد كه جانشين اين كلمات شوند ؟
آچار : ( تركي ) وسيله اي براي باز كردن و بستن پيچ و مهره
آدم : ( معرّب از عبري ) ساختن ، ابوالبشر
آسيا: ( انگليسي Asia ) قاره آسيا
آقا : ( مغولي ) عنواني احترام آميز براي مردان
آمين : ( معرّب از عبري ) برآورده ساز ، مستجاب كن ، چنين باد
اتاق : ( تركي ) بخشي از يك ساختمان كه داراي چهار ديوار ، سقف و در است .
اتو: otu ( روسي ) ابزار آهني كه آن را با برق گرم مي كنند و روي پارچه مي كِشند .
اتوبوس : oto – bus ( فرانسوي auto bus ) از پيشوند داراي ريشه ي لاتيني auto به معني « خود » و bus، نوعي اتومبيل بزرگ
اتومبيل : otomobil ( فرانسوي auto mobile ) خود رو ، mobile به معني متحرّك ، سيّار و روان است . املاي آن را به صورت « اتوموبيل » و « اتمبيل » هم نوشته اند .